نان را از من بگير ، اگر می خواهی
هوا را از من بگير ، امّا
خنده ات را نه
بخند بر شب
بر روز ، بر ماه
بخند بر پيچاپيچ خيابانهای جزيره
بر اين پسر بچه ی کمرو که دوستت دارد
امَا آنگاه که چشم می گشايم و می بندم
آنگاه که پاهايم می روند و باز می گردند
نان را ، هوا را
روشنی را ، بهار را
از من بگير
امَا خنده ات را هرگز
تا چشم از دنيا ببندم
پابلو نرودا
.
No comments:
Post a Comment